پسری که کُپ پدر بود :)

ساخت وبلاگ
داشتم دستامو می شستم حس کردم یه پسر کوچولوی نمکدون از چند متریم رد شد .

بله !پسر کوچولو کسی نبود جز پسر ارشد ِ رییس . وقتی رفتم تو اتاق رییس سلام کردم بهش :))

وای خدا چقدرذوقشو کردم , شکل شکل شکل ِ رییس بود قیافتا , منتها اخلاقا خیلی ساده و ارومه . دومین باری بود که می دیدمش , خیلی دوست داشتم محکم تو بغلم فشارش بدم ولی چون با من اشنایی نداشت اگر این واکنش رو نشون میدادم بچه زهره اش اب میشد احساس ناامنی بهش دست میداد . 

وقتی رییس داشت به پسرش نگاه می کرد و باهاش صحبت می کرد تمام قد یه پیرمرد می دیدم نه اون پسر بچه ای که مدام شیطنت می کنه و من از دستش آسی میشم ...

پ.ن : از اتاق فرمان اشاره می کنن " عاصی شدن "  درست ِ . از ریشه ی عصیان کردن . ممنونم پریا جانم :) 

همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
ما را در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 84 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 22:08