اول روز حالمو می پرسه , گونه ام رو می بوسه و یه روز و هفته ی خوب برام ارزو می کنه . تشکر می کنم ازشِ
20 _25 دقیقه. زودتر میام . یکم کارا جلو میفته . تا 4_ 5 عصر قابل تحمله اما ساعت 6 اونجا منفجر میشه!!! یک ساعت معطلی واسه هر مریض :/
یک ربع به 8 همکار شب میگه اوضاع بیرون چطوره چند نفرن ؟ میگم انقدر زیاد که من میتونم بشینم گریه کنم !! میگه بی خیال . میدونم مشکلات رو از زوایه ای که من می بینم نمی بینه ,دختر طلبکار و شاخ و شونه کِشکه مادرشو میاره و از 48 دقیقه صحبت می کنه .
8:45 میگه زحمت اینم بکش بعدد برو ,با تعجب میگم زحمت چیو ؟ نگاه به مرد پاپرانتزی تعمیر موتور میفته . پوکر فیس میشم ,پتانسیل جیغ دارم ولی صبوری مریض حال منو کنترل می کنه.
اخر سر انگار نه انگار ساعت 9 ئه خیلس ریلکس و با ارامش تو دفترشه . لنگار نه انگار که ما داشتیم وق (دغ!)می کردیم ! اخر سر هم گونه ام رو می بوسه خسته نباشید میگه .
من:/
همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 110