روزهای اخر سال

ساخت وبلاگ
ادامه ی پست قبل اما بی ربط :

همتون رو تمام مدت سایلنت بودنم میخوندم و میخونم :) 

 

از تجربه های ترمیم پریا تا حال غریب مستانه عزیزم _ از طیبه گلم و نوشتنش از شهرشون برای توقف زائرها تا تلاش برای خنثی بودن رتفس قشنگم در مقابل شرایط و مشکلات کارخونه_ از جدال فلور برای باز یا بسته بودن وبش _ از ماهی های زبرای تو گردنبند_ از پرتقال خوبم و ولنتاین امسالش _ از لیلی و دغدغه های خواهرشوهر و مسائل کاریش از گلی و خاطرات سنگینی که سعی می کنه با جزییات شیرین , تلطیفش کنه _ از بی حالی دکتر دانشجوی اسبق و تنبلیش برای نوشتن و تایید کامنت ها_ از زندگی همین است که انگار مدتیه تثبیت شده شرایطش و توافقش با خودش برای ننوشتن . از سحر که میخوادخوش بین باشه اما ناامیدی هاش بیشتره و هم چنتن تلاش می کنه برای تغییر _ از سویل و دغدغه های دانشگاه و زبان و تلاشش برای دوری از یکنواختی . 


 

راستی ! یه نکته تو نوشتن پاراگراف قبل توجهم رو جلب کرد ! انگار همه ی ما هر چند که به نظر در حال سکون هستیم اما درحال تلاشیم ! گاهی این تلاش خلاصه میشه تو این که ما شرایطمون رو بهبود ببخشیم یاحداقل تلاش کنیم روحیه مون رو حفظ کنیم برای ادامه . من تلاشم اینه که سر کار با فشار روانی زیاد از کوره در نرم و ارامشم رو بیشتر کنم که بعد نخوام با رییس بداخلاقی کنم .... هر کس به روش خودش . 

 

روزهای اخر سال برای شماها چطوره ؟خوبید ؟ در حال دوندگی یا در حال سکون از خستگی به کار بردن اخرین توان و زمان ؟

دلم واسه یه سری هاتون خیلی تنگ شده و هیچ خبری ازتون ندارم :گل دختر (فائزه) _ نیکلای ایلیچ_ l-lope عزیز که جمع کرد و رفت و خیلی های دیگتون .... 

امیدوارم هر جا که هستید حال دلتون خوب باشه 

همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
ما را در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 105 تاريخ : دوشنبه 5 فروردين 1398 ساعت: 4:35