چه باید کرد :))

ساخت وبلاگ

در بی پول ترین و در عین حال در ارومترین حالت ممکن به سر میبرم . یه قسط به لطف و اصرار ایکس بزرگ از اردیبهشت بهم اضافه شده ,بیمه و شهریه و ... عملا چیز زیادی نمی مونه گاهی هم چند وقت یکبار یکم ریخت و پاش می کنم برای شادی دل خودم :دی

دوست دارم اگر عمری باقی بود برم به جای 140 مایع دستشویی بخرم و شکلات به قول دو نفرکامی واسه نی نی ها و  ابنبات های مغزدار) و کیسه زباله ی زیاد ! 

وحتی شاید ملحفه !

خوشحالم . بعد از سه چهار ماه حرص خوردن در حد دق کردن , یه ارامش صورتی ملایم دارم. 

امشب یک ساعت بیشتر موندم به خاطر همونی که بهش حساسیت داشت , اسمادبه این اسم موندم ولی در کنارش خیلی های دیگه هم کاور کردم . اخرش بهم گفت امروز خیلی خوب بودی : دی با لبخند گفتم ادم روزای اخر خوب میشه دیگه :دی گفت تصمیمت قطعیه ؟! گفتم احتمالا . گفتم این هفته که دو روزش هم تعطیل بود خیلی اخلاقتون خوب بود اگر میتونید همیشه در همین حد بمدنید یا به خودتون تافت بزنید میتونم بمونم . چقدر منو چلوند . 

ای خدا. 

شکرت . 

نمیدونم بچه های ملوس از کی به جمعمون اضافه شدن اما حسابی این روزا شیطون شدن و از گل و گیاه های باغچه بالا میرن .کی فکرشو می کرد ملوس به این لوسی مسئولیت سه تا بچه رو عهده دار شه ؟!

همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
ما را در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 101 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:48