به تاریخ شرمندگی ....

یک وقت ها ادمی خوشحال می شود از این که محاسباتش اشتباه از آب در می اید .... یک وقت ها ادمی خوشحاال می شود از خجل شدن پیش خودش .... 

و من امشب خوشحال ترینم .... از این که از ادمی که فکر می کردم همیشه صرفا به منافع شخصی اش فکر می کند و طلبکاری را جایگزین سپاس گزاری می کند , معرفت و مهربانی دیدم . 

تمام این روزها رفتم سرکار به رغم تمام مخالفت های خانواده و اطرافیان .... و خب دیشب یکی دو ساعت بعد از افطار تب کردم و پیام دادم که فردا(یعنی امروز) نمیتوانم بیایم .... 

تماس دریافتی امشب از سوی مقامات بالا مبنی بر احوال پرسی و تشکر بابت همکاری این مدت بود و این که هفته ی اینده تعطیل است (ایکون چشم قلبی)و تاکید زیاد از ابراز نگرانی بابت حال من و این که از حال خودتان ما را با خبر کنید و مایعات زیادد بخورید ... 

و من .... خجل از این همه قضاوت های نامناسب خودم .....و قلبا خوشحالم از این که محاسباتم اشتباه از اب در امد. ..

نکته : یک وقت یک ادم با ما خوب است و خیلی هم خوب است اما نظرات منفی دیگران راجع به شخص ذهن ما را مخدوش می کند راجع به ادمی که هیچ گاه از او بدی ندیدیم .... 

[ابراز پشیمانی کرده و سر خود را پایین می اندازد]

نکته : همش الکی احساس نفس تنگی می کنم ... نکنه کرونا گرفتم ؟!:)