یه مراجع دارم
یه دختر دهه شصتی بسیار سر زبون دار هست . چند روز پیش اومد گوشیش دستش بود . ازم پرسید : یه جمله ای میخوام مودبانه اش به نظرت چی میشه " یه نفر میخواد یه حرفی رو بزنه ، پا دردش رو بهانه می کنه که نمی تونم ، میخوام بگم انجام این کار که به پا درد ربطی نداره!"
ظاهرا داشت با کسی چت می کرد و طرف مقابل به خاطر مودبانه رد کردن درخواستش ،این بهانه رو آورده بود .
گفتم بذار فکر می کنم میگم . یکم گذشت گفتم این میشه مضمون حرفت " مگه میخوای با پات حرف بزنی؟" ولی خب جمله مودبانه اش در نمیاد (که رسمی باشه)
همون جور که تو ذهنش درگیر بحث و جدل بود داشت بلند بلند فکر می کرد برای طرف مقابل نوشت " حرف شما برای ما حجته" .
وقتی این مدل رفتار رو ازش دیدم ، دیدم بهش خیلی بهتر شد . شاید در ابتدا به نظر برسه دورویی باشه که به یه چیز دیگه فکر کنی و یه حرف دیگه ای بزنی . نکته قابل توجه واسه من این بود " تو زمانی که آدم عصبانی و کلافه اس و تند و تند با حرص تایپ می کنه ، خیلی حرف ِ وسطش یه آنتراکت به خودت بدی و یه نفس عمیق بکشی و ضمنش از دور به قضیه نگاه کنی .
چه بسا لحظات زیادی که حرف های آنی ، به شکل های زیاد مشکل ساز بشه .
تمرین :امروز وقتی یه رفتاری رئیس دیدم که چند بار تکرار شده بود و خیلی رو اعصاب من بود ، دقیقا مثل این بمب ساعتی ها شده بودم . یهو یاد مراجع ام افتادم و چون جمله ی محترمانه با اون لحن خشمناک(!) نداشتم ، یه خودم فرصت دادم که بعدا یه مدل لایت ! منظورم رو برسونم .
بخوام حساب کنم سرعت پردازش اطلاعاتم تو این مورد خیلی قویه و موقع بحث و دعوا آنقدر سریع جواب حاضر میشه بعدا فکر می کنم کرک و پر خودم می ریزه که چجوری با این سرعت و دقت پردازش کرده و جواب تولید کرده اونم با اون لحن ترسناک که خودمم می ترسونه ؟! ؟ همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 97