یه موج جدیدی از انرژی تو وجودم حس می کنم. حتی یه شیطنت کمتر دیده شده و دور از تصور نسبت به شخصیت ام! و انقدر واضح و زیاده که با وجود خوددار بودن ذاتی ام ، نمیتونم پنهانش کنم .
دو سه روز قبل همزمان با آهنگ یه ویدیو گرفتیم با همکارم و چقدر همه متعجب بودن از رفتارها و شیطنت من :)))
۲۳ اسفند یه شیفت آف میشم .میرم خرید . یه مقدار پس انداز مابقی شال و لواشک و رسیدگی به گوشی ام ....به پسرک آدامس فروش شیطون شکلات میدم و پول و وقتی میخواد پیاده شه براش دست تکون میدم و اونم همین طور ^_^
______
تا می بینمش می پرسم مشکلش چی بوده و بعد از توضیحاتش ، یه درمان سخت و دردناک اما موثر شروع میشه براش .... خیلی خوب همکاری می کنه .
وسطش برام شعر می خونه از مارتیک.از سنش و شرایط زندگیش می پرسم و برام میگه . میگم پس تو مرحله خطرناکی هستی که ممکنه تصمیم اشتباه بگیری .
یه جاهایی میگم ببین! خیلی خوش سلیقه ای ولی شرایط سخت و بدی در پیش داری با یه آدمی رو به رو هستی که نه به ازدواج اعتقاد داره نه به دوستی ....
****
چند دقیقه بعد می پرسه ویژگی های یه رابطه خوب چیه به نظرت ؟ میگم این برمی گرده به سوال قبلی که اصلا اعتقادی ندارم بهش که بخوام استاندارد براش تعریف کنم . بعد قاه قاه می زنم زیر خنده که خوشت اومد چطوری هم جواب دادم هم ندادم ؟
****
ازش می پرسم چطوری چند وقت قبل اومده برای یکی دیگه از من خواستگاری کردی ، سختت نبود؟! میگه واقعیتش از یه طرف راحت نبود از یه طرف می گفتم ایکس این پسر رو نمی پسنده و چون به من گفته بود و چند بار تماس گرفته بود ، اخلاقا باید ازت می پرسیدم و وقتی محکم جواب دادی قصد ازدواج نداری ، خیالم راحت شد....
*****
میگه من اگر کسی رو دوست داشته باشم روش غیرتی میشم . میگم چطوری مثلا ؟ میگه باید مواظب خودت باشی غذات رو به موقع بخوری ، اگر با یه مرد بگو بخند کردی از دور بهت چشم غره میرم .می زنم زیر خنده میگم ولش کن به توافق نمی رسیم
****
میگه اون روز که فلان نقش رو بازی کردی بیشتر عاشقت شدم ....
تصوراتم داشت فرو می ریخت که دختر به این قوی بودن چی شد ؟ یه نفرم که خوب بود و دوستش داشتم این بلا سرش اومد و وقتی فهمیدم فیلم بود کلی خوشحال شدم که تو آدم توانمندی هشتی و از پس هر چیزی بر میای
*****
از هر جایی حرف می زنیم... بهش میگم احترام و فاصله مهم ترین اصل من تو روابطم با آدم هاست و اگر نباشه دیگه به نظرم چیزی برای از دست دادن نیست .....
*******میگم رقیب زیاد داری خیلی هاشون هم قَدَر هستن،امیدوار نباش.... میگه غلط می کنن بیان سمتت:))) میگم بالاخره دیگه :)))
میگه من به هر چی بخوام تو زندگیم می رسم
میگم آدم ها حق انتخاب داررن و آزاد زندگی می کنن ....
*****
وقتی میخوام برم یه دستمال برمیدارم می کشم به صورتش :))))
******
یه جا هم آخراش یه چیزی میگه . میگم ببین من مِلک نیستم سندم به نام یه نفر باشه . تلخ می خنده میگه مشاع هستی ؟ میگم نه ! میراث فرهنگی ام ! فقط می تونن منو از دور بیان ببینن باهام عکس بگیرن و برن ، همین .... تلخ می خنده و احتمالا لجش میگیره از یکدنده بودن من ....
****
از یکدنده بودنش خوشم میاد .... ازین که حس می کنه هر چی میخواد باید بهش برسه ....
_____
بعدا نوشت : صرفا میخوام خودم رو تو این رابطه بشناسم با این که میدونم به نتیجه ای منتهی نمیشه این ارتباط . به نوعی تصمیم گرفتم از مسیر لذت ببرم و چشم به مقصد (پوچ) نداشته باشم ....
همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 69