حالا از پیام های عجیبش که می فرسته بگذریم....
دیروز (جمعه ) یه مساله ای رو مطرح کرد به عنوان تمرین ....
امروز یه جوری تو نقش فرو رفتم که وقتی فهمید چی کار کردم و همه اش فیلم بوده ، کف و خون قاطی کرد :))) هم خوشش اومده بود هم شوکه شده بود!!!
و روزی بود که هی به زور باید جدا می کردمش از خودم . هیچ وقت ازین کارا نمی کرد با این که حسش رو داشت ولی خب ...
آخرش عصری تو پیام هایی که رد و بدل میشد خواهش کردم یکم متوجه حد و حدود ها باشه ....
ولی در کل برام قابل احترامه ....
اگر قبل تر بود گارد شدیدی به خودش و کاراش می گرفتم ولی دیگه خسته تر از اونم که بخوام واکنش خاصی نشون بدم تو زندگیم.... به قول دوستم که همیشه نصیحتی با این مضمون داره " یکم گاردت رو بیار پایین"
همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 69