#آنچه گذشت

ساخت وبلاگ

اکثر شب ها مسواک نزده خوابم میبره .... هر چقدر تلاش می کنم کار دیگه ای انجام بدم ؛ توانش رو ندارم ....

تنها چیزی که دلم میخواد بازنشستگی هست و این که ۶ ماه تنها باشم کسی رو نبینم ....

از وقتی تمام توانم رو جمع کردم و ۳ سازمان مختلف واسه گرفتن حقم رفتم ؛ حالم خیلی بهتره

اتفاقات زیادی این چند ماه افتاده ....

دو تاشدن ایگرگ ِ کوچیک _مهر_

اقدام قانونی علیه میوه ی تیره _اذر_

سفر ِ مورد علاقه ایکس بزرگ _اذر_

اقدام برای قورباغه_اواخر ابان شروعش بود _

و امروز روز ِ عجیبی بود ....

روانشناسی که دوست خانوادگی مون بود سوالی رو مطرح کرد که اگر یه خاطره از کودکی بخوای بگی چی رو تعریف می کنی ....

ایکس بزرگ به جای من جواب داد و خاطره رو گفت.... و وای از تحلیلش ..... جواب سوالی که میخواستم رو گرفتم .... چیزی روی قلبم سنگینی کرد .....

همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
ما را در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 4:53