دارم فکر می کنم من و نگار چقدر شکل هم هستیم ؛ ریلکس و رها بودنش(خیلی کم دیدم بین هم سال هام ) ٬ بااحساس بودن در عین بی تفاوت بودنش ٬ لبخندهای مرموزش ٬ مدل شوخی هاش ٬ حتی تنبلیش در عین زرنگیش و تلاشش واسه پیدا کردن کوتاه ترین راه معقول ٬ عین خودمه و چقدر دیدنش خوشحالم می کنه وقتی می بینم من از مخلوقات کم یابم نه نایاب !
نگار ٬ قرار نیست هیچ وقت این جا رو بخونی ولی من میخوام بگم خیلی خوشحالم از اشنایی باهات ^_^
بعدانوشت : کامنت قابل تامل یکی از دوستان درمورد این پست : هیچوقت به خودش نگو که از آشنا شدن باهاش خیلی خوشحالی و خیلی باهاش حال میکنی
تجربه ثابت کرده اینجور مواقع ناخودآگاه دوستی بین آدما کم میشه .
نظر خودم راجع به این کامنت : دقیقا همینه .... تنها راه نگه داشتن دوست و دوستی ها , حفظ فاصله در عین محترمانه و صمیمانه رفتار کردنه ...
همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...برچسب : خوشحالی, نویسنده : 6malakitia بازدید : 72