این اولین بار بود که همچین اتفاقی میفتاد ٬ من همیشه بی شباهت ترین آدم به هم سن و سال هام بودم و حتی با نزدیک ترین دوستانم هم کمترین شباهت و همگنی رو حس نمی کردم و این تفاوت هر جا که قرار گرفتم به وضوح حس شده .
برگردیم به ماجرا .... خیلی اتفاقی من با این آدم رو به رو شدم ... یکی دو جلسه ی اول دورادور همدیگه رو می دیدیم تا این که کم کم سر صحبت باز شد....درمورد هر مساله ای نظرش رو می گفت من با تعجب نگاهش می کردم چون انگار داشتم نظر خودم رو از زبون یه نفر دیگه می شنیدم و ته هر جمله ای که از جانب هر کدوممون مطرح میشد اون یکی می گفت ععع ! منم همین طور .
این دوستی با تمام جذاب بودنش یه نکته رو بهم یاداوریکرد .... دیدن یه ادم شبیه به خودمون اولش فوق العاده اس ولی بعد از یه مدت همه چی خیلی تکراری میشه .... فکر کن ! در مورد هر مساله ای بخوای حرف بزنی رغبت نمی کنی چون عینا میدونی قراره چی جواب بشنوی !!
همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست...
برچسب : نویسنده : 6malakitia بازدید : 93