حال عمومی

2.از روزا و شب های قبل امتحان متنفرم حتی اگر عاشق اون درس باشم ... الانم که فصل , فصل ِ نفرت ِ!

3.سرم خیلی درد می کنه ,خیلی 

4.برگ های زرد رو زمین ریخته ولی کاملا خشک نشده ! وقتی پا میذاری روشون صدای خشش نداره :( این چه پاییزیه ؟ نه برف نه بارون نه حتی صدای خش خش برگ خشک

5. چند روز پیش فهمیدم اقای تحفه با اون یکی اقای تحفه برادر هستن !!دو تا برادر باقیافه ها و تیپ و قدقواره ی به شدت متفاوت! ولی جفتشون عین همه اخلاق هاشون , گندددد !

6 . هی میگم خدا کی میشه راحت شم از درس و امتحان میدونم حالا حالا ها تمومی نداره ... غافل از این که تو زندگی باید همیشه درحال یادگیری باشیم , رهایی معنایی نداره ... واسه ی بقا باید یاد گرفت بیشتر و بیشتر و بیشتر و  ...

7. یکی دو هفته ای  هست ساعت خوابم ازحالت شب بیداری و روز خوابی خارج شده و ریتم نرمال به خودش گرفته ! خدا رو شاکریم 

8. سرماو ترس از حموم و موهای چرب وچیلی :((((