داشتم دستامو می شستم حس کردم یه پسر کوچولوی نمکدون از چند متریم رد شد . بله !پسر کوچولو کسی نبود جز پسر ارشد ِ رییس . وقتی رفتم تو اتاق رییس سلام کردم بهش :)) وای خدا چقدرذوقشو کردم , شکل شکل شکل ِ رییس بود قیافتا , منتها اخلاقا خیلی ساده و ارومه . دومین باری بود که می دیدمش , خیلی دوست داشتم محکم تو بغلم فشارش بدم , ...ادامه مطلب
وقتی از "خوب بودن جدا جدا و افتضاح بودن در کنار هم"حرف میزنم از چه حرف میزنم ؟تو مسیرم یه مغازه ی بستنی فروشی و کنار همین بستنی فروشی یه مغازه ی کله پاچه فروشی (کله پاچه ی پخته) هست . خب هم بستنی و آیس پک و هم کله پاچه هر کدوم واسه علاقمندای به این خوراکی ها خوبه اما کنار هم قرار گرفتن این دو تا مغازه کنار هم یه فاجعه اس . یعنی مطمئنل اگر کسی عاشق بستنی باشه و کله پاچه هم دوست داشته باشه به محض نزدیک شدن به این مغازه ها , قیدجفت ِ این خوراکی ها رو میزنه با استشمام بوی کله پاچه و تصور بستنی و حتی ممکنه بدحال شه ! حالا حکایت این دو تا مغازه ی " به تنهایی خوب و کنار هم فاجعه" حکایت زنذگی خیلی از ماهاست . به تنهایی شاید خوب باشیم اما تو قرار گرفتن موقعیت یا کاری که برای ما متناسب نیست یا قرار گرفتن در کنار ادمی که متناسب با ما نیست , میشیم کله پاچه بستنی ! , ...ادامه مطلب
امروز اتفاقی با یه دختر 20_22 هم صحبت شدم بعدا فهمیدم دانشجوی مقطع لیسانس ِ . همش از درس ناله می کرد از حجم بالای منبع هر درس و از حس بدش به درس می گفت واقعا درموندگی و نفرت از تک تک جملاتش می بارید . ازش پرسیدم تو که انقدر عاشق درسی (!) اصلا چرا میری دانشگاه چراانقدر خودتو عذاب میدی ؟ گفت مجبورم :/گفتم اجبار از طرف کی ؟ گفت خانواده شوهرم ازینایی هستن که خیلی به درس و مدرک اهمیت میدن و همش ب, ...ادامه مطلب
1_ایکس بزرگ میگه از همون اول هم سوپ نمیخوردی , هر کاری می کردم فایده نداست ,به زور قاشق سوپ رو میذاشتم دهنت و تا قاشق خالی رو بیرون میاوردم سریع محتویات دهنت رو بازبونت خارج می کردی بیرون و هیچ جوره کوتاه نمیومدی قورتش بدی . هنوزم که هنوزه کاری که باب میلم نباشه و تحمیل محیطی باشه , ابدا نمی پذیرم . نه به این معنی که هر کاری که انجام میدم ,کار مورد علاقمه , نه!یه وقت در راستای اهدافمون مسیری هست, ...ادامه مطلب
چرم دوزی جوریه که مدام وسایل مربوط بهش زیر و رو میشه و بهم میریزه کسی که بخواد کار کنه دائما در خودکاش وسوزنش گم میشه !در خودکار ها خیلی کوچیکه و نمیشه زدش پشت خودکار و .... پسر کوچولوی 5 ساله دیروز اومده بودخونمون که براش کار دستی درست کنم . دیروز هم وسط درست کردن کیفم رسیده بود خونمون و کلی زیپ و سرزیپ و تیکه های دکمه چهار پارچه و آستر و سنجاق قفلی و پرچ ..... اتاق رو پر کرده بود . تا رسید دم در اتاق گفتم مواظب باش چیزی داخل پات نره! دید یه سنجاق قفلی باز دم در اتاقه دولا شد سنجاق رو برداشت بست گذاشت کنار گفت تو پای کسی نره !! به سختی بین وسایل یه جا باز کرد واسه نشستن خودش. چند دقیقه گذا,فقط,مونده,بود,ایشون,تذکر,بدن ...ادامه مطلب
خانم مریم میرزاخانی رفت ؛ از روی زمین به زیرزمین مهاجرت کرد . با تعجب به سفیدی ِ پس زمینه وبلاگم زلمیزنم و به سختی اب دهنم رو قورت میدم .... , ...ادامه مطلب