همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست

متن مرتبط با «این» در سایت همیشه اون شکلی که به نظر می رسه ٬ نیست نوشته شده است

#واای !چقدر این ماه دیر گذشت ...!

  • در بحث کروموزومی وژنتیک انسان ها ,کسانی که در کروموزوم جنسی xy دارند مرد و کسانی که کروموزوم xxدارند زن محسوب میشن .x هستم با کروموزوم xx _______________دلیل دیگه ی انتخاب x برای نوشتن , اینه که به گفته ی آدم هایی که من رو می شناسن(خارج از دنیای مجازی) بی اندازه مرموز و ناشناخته ام برای همین برای نوشتن از حرفی استفاده می کنم که تو ریاضیات به عنوان مجهول استفاده میشه : x بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تا این وقت شب !

  • 5:49دقیقه بامداد ! یادم نمیاد اخرین باری که تا این ساعت بیدار یودم کی بوده؟! قطعا قبل تر از دو سال قبل ِ  در وصف جا به جا شدن این روزا این که تا 11 شب خواب بودم :/ , ...ادامه مطلب

  • این داستان : هزینه ی پیش بینی نشده

  • خب به حول وقوه ی الهی من هر ماهی که میام یکم ذوق کنم از کاهش هزینه هام , یه هزینه پیش بینی نشده واسم ایجاد میشه یا شیطون گولم میزنه برم کلاس یا کارای فانتزی: دیاون ماه که هزینه امبدینگ بود این ماه هم خبر جدید این که اپیلاتور محترم دوباره مرحوم شد ....قیمت یه اپیلاتور قابل قبول نزدیک 500 تومن:/یکی رو هم نداریم بگه همه هزینه هات با من :دی, ...ادامه مطلب

  • این داستان : کمال گرایی تا کجا ؟!

  • این که یه ادم هر سری در حال گذروندن دوره های جدید و یادگیری چیزای متفاوت باشه و توی 20 روز گذشته اش هم سرویس شده باشه از شدت امتحان(!)و مدام هم درحال مطالعه و به روز شدن باشه تو زمینه های مختلف و از هم سن و سال هاش خیلی فعال تر باشه باز هم احساس بطالت داشته باشه عادیه ؟!مردم دیگه اتم در روز می شکافن که راضی باشن از عملکردشون ؟!هووووف نمیدونم این کمال گرایی ام رو تا کجا قراره یدک بکشم ؟!   , ...ادامه مطلب

  • این داستان : به اندازه ی حقوقت کار کن و انرژی بذار !

  • آدم ها هر شغلی که داشته باشن کارفرما باشن یا کارگر, با ارباب رجوع ارتباط داشته باشن یاهمکار , خییییلی راحت می تونن دلسوز باشن یا کم بذارن تو کارشون ودر حد رفع تکلیف کار کنن .یکی از خط های رفت و امدم ی, ...ادامه مطلب

  • آیا این اپیزود ادامه داره ؟!

  • به تاریخ 20 مهر 98 _ ساعت 20:37پایان فصل اول امشب ُ تا صبح خواهم گریست .... حکایت فصل اول ما, حکایت به دنیا اومدن نوزادها بود . میگن نوزاد ها وقتی به دنیا میان به این دلیل گریه میکنن که نمیخواستن به ا, ...ادامه مطلب

  • این داستان :تغییرات

  • خوب اون هایی که من رو می شناختن میدونستن من آدم بی اندازه صریح و رکی هستم . هر قدر هم که حدود احترام رو رعایت می کردم بازم این رک بودنم خیلی زهر داشت و شنیدن خیلی حرف ها از زبون من برای خیلی ها گرون ت, ...ادامه مطلب

  • از دست این بدخوابی ها :(

  • نصفه شب نوشت های درهم یک بدخواب شده :امشب کرنومتر نشون میداد که یک ساعت غلت /غلط زدم توو رخت خواب و خوابم نبرده ! دیگه دیدم فایده نداره خوابم نمیبره !سرچ کردم " چگونه شب ها راحت بخوابیم" و بعدش پریدم سر یخچال یه لیوان شیر خوردم بعد هم اومدم برای بار nام اهنگی که تو پست قبل لینکش رو گذاشتم , گوش میدم .  تا حالا نشده بیشتر از 20 ساعت بی خوابی بکشم . دارم فکر می کنم اگر 30 ساعت نخوابم چی میشه ؟! چه شکلی میشه ؟؟؟ خیلی قبل تر از این ها جایی خونده بودم کسی که 23 ساعت (یه همچین چیزی) پشت سر هم بیدار باشه بعد از این ساعت هوشیاریش در حدی میشه که ال/کل مصرف کرده ولی هیچ عددی ننوشته بود که معادل چه مقدار مصرف و ... !  دوست داشتم محض تنوع هم شده تا جایی که به مرز مردن از خستگی برسم (اغراق !)بیدار بمونم ببینم چی میشه ؟! حیف فردا نیاز به هوشیاری کامل دارم وگرنه شاید این بار تست می کردم .    نصفه شب ها که میشه ولی کار به ذهنم می رسه واسه انجام دادن ولی روز ها که میشه بی خیال انجامش میشم , یعنی ناتوانی انجام یه سری از کارها توشب باعث جذاب به نظر رسیدنش میرسه ؟؟؟    --- یه کاری که خیلی تو ذهنم بوده و هیچ وقت انجامش ندادم اینه که یه دفتر بردارم با موضوع " ایکس درمانی" بعد در مورد خودم و فکرام هرچی که لازمه بنویسم داخلش به شول سوال جواب . مثلا این که دقیقا دوست دارم چه تغییراتی تو کدوم قسمت های زندگی, ...ادامه مطلب

  • این داستان : شب هایی که بی خواب می شوم !

  • اسم چیستا یثربی روتو وب کتابخوار عزیزمدیدم دلم خواست برم بعد از ماه ها مجدد  داستان "پستچی" خانم یثربی روبخونم . دو دقیقه پیش خوندنش تموم شد البته بخش نامه ها رو نخوندم. یادمه اولین باری که این داستان رو خوندم شب بود وموقعی بود که داشتیم می رفتیم سینما نهنگ عنبر 1 رو ببینیم ... تو راه رفت و امد این داستان رو خوندم ... شخصیت خانم یثربی عجیب برام قابل ستایشه ... , ...ادامه مطلب

  • این بغلش خیلی خوبه !

  • امروز یه نفر رو دیدم , به نظر می رسید بغلش خیلی خوب باشه ....!!!! #آبی_پوش, ...ادامه مطلب

  • تو که باشی منم هستم ,دیگه این قطره تنها نیست

  • امروز بیدار شدم اینو کنار میزم دیدم . خودکار فانتزی یکی به شکل هویج یکی کاکتوس ^_^  کار ایگرگ کوچولوئه این مدل کارا . , ...ادامه مطلب

  • این داستان : هیس , ساکت !

  • این داستان : هیس , ساکت ! در روز بارها پیش میاد تا مرز پرسیدن سوال از کسی میرسم ولی همون لحظه ی آخر سوالمو قورت میدم . طبیعتا هر کدوم از ما هر چقدرم از کنجکاوی به دور باشیم , بازم دوست داریم یه مسائلی رو در مورد اطرافیانمون بدونیم . ولی کی میدونه؟ شایه یه سوال از نظر خیلی ها عادی , یه نفر رو چقدر ناراحت کنه ,شاید خاطراتی یادش بیاد که دفنش کرده یا هر چی !کمترین حس بدش اینه که اون,داستان ...ادامه مطلب

  • این داستان: هدیه ای برای خودم :))

  •   امروز برای خودم دو تا هدیه خریدم , یه دفترچه کوچیک زرد. ویه ظرف آب شیشه ای کوچیک که دور تا دورش پوشش کنفی داره :)  +یه سوال : شما داخل دفترچه یادداشت هاتون چی می نویسید ؟! ,داستان ...ادامه مطلب

  • زلزله یا دزد؟ مساله این است

  • اوضاع اتاقم در حدیه که اگر همین لحظه بر فرض  دزد بیاد کل وسایل رو زیر و رو کنه و بعدش بره و من وارد اتاق شم ,متوجه تغییرات حضور دزد, نمیشم .فهمیدید اوضاع چقدر وخیمه یابیشتر بگم؟!چرا تلاش من واسه تمیز کردنش چشمگیر نیست ؟!  ,زلزله,دزد؟,مساله,این,است ...ادامه مطلب

  • این داستان : سرکوب احساس

  • مساله ای که از کودکی تو ذهن اکثر ما (اعم از دختر‌و پسر) فرو کردن : مرد که گریه نمی کنه ٬ دختر که بلند بلند نمی خنده ٬ دختر که فریاد نمی کشه و .... ‌‌زندگی خیلی از ماها با سرکوب شدید احساسات گذشت .... یادمون دادن که حق نداریم ناراحت بشیم ٬‌که اگر زن هستیم اعتراض نکنیم و سهم ما از زندگی صبوری کردن و س, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها